سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و در خبر ضرار پسر ضمره ضبابى است که چون بر معاویه در آمد و معاویه وى را از امیر المؤمنین ( ع ) پرسید ، گفت : گواهم که او را در حالى دیدم که شب پرده‏هاى خود را افکنده بود ، و او در محراب خویش بر پا ایستاده ، محاسن را به دست گرفته چون مار گزیده به خود مى‏پیچید و چون اندوهگینى مى‏گریست ، و مى‏گفت : ] اى دنیا اى دنیا از من دور شو با خودنمایى فرا راه من آمده‏اى ؟ یا شیفته‏ام شده‏اى ؟ مباد که تو در دل من جاى گیرى . هرگز جز مرا بفریب مرا به تو چه نیازى است ؟ من تو را سه بار طلاق گفته‏ام و بازگشتى در آن نیست . زندگانى‏ات کوتاه است و جاهت ناچیز ، و آرزوى تو داشتن خرد نیز آه از توشه اندک و درازى راه و دورى منزل و سختى در آمدنگاه . [نهج البلاغه]
 
شنبه 89 بهمن 30 , ساعت 11:55 عصر

صبر کردم در حالی که خوار در چشم و استخوان در گلو داشتم! // چه می شود ما را که می بینیم رهبر عزیزمان هم همانند مولای خود اینگونه بوده اند. هر چند مردم این زمان با مردم زمان حضرت امیر متفاوتند، اما دردهایی در دل رهبرمان است که شاید جز خدا و مولای خود برای کسی باز گو نمی کند زیرا برخی نامحرمان تا اندرونی انقلاب تاخته اند وجز به تاراج وجیب واهل وعیال خود به چیز دیگری فکر نمی کنند دردناک تر آن که این طلحه وزبیرها در دل گروهی (بسیاراندک )از افراد ساده لوح روزگار ما (شامیان ایران )جا خوش کرده اند
      غافل ازآنکه خدا هست در اندیشه ی ما.
        جانم فدای رهبر



لیست کل یادداشت های این وبلاگ